دموکراسی و مصدق: قربانيان کودتای سی.آی.اِی

 

 

به‌تازگي ترجمه‌ي کتابي درباره‌ي موضوع تغيير رژيم از سوی ِ آمريکا و نقش سازمان‌های ِ امنيتي اين کشور منتشر شده است. استفن کينزر، روزنامه‌نگار آمريکایی در اين کتاب خود به نقش ايالات متحده در سرنگونی دولت مصدق مي‌پردازد.

 

http://www.jebhemelli.info/html/akhbar/09/demokrasi-mosadegh_230309.html

 

در سال‌هاي اخير، در ايالات متحده هيچ واژ‌ه‌اي مانند شعار اوباما، يعني "تغيير"، مردم را به خود جذب نکرده است. هر چند کمتر کسي از درونمايه‌ي اين تغيير آگاهي داشت، اما براي همه آشکار بود که ابتدا جرج بوش و سياست جمهوري‌خواهان بايد از دور خارج شوند تا بتوان به تحولي اساسي دست يافت. واژه‌ي کليدي تغيير پس از زماني کوتاه، تبديل به مترادفي براي مبارزه‌ي انتخاباتي اوباما شد.

 

کلمه‌ي کمتر- محبوب ديگري نيز در ادبيات سياسي آمريکا وجود داشت: "تغيير رژيم". اين واژه شکل مودبانه‌ي براندازي يا کودتاست که موضوع را معمولي، اما بسيار عامه‌پسندتر بيان مي‌کند. نخستين فردي که اين عبارت رسمي را در پس دراز کردن دست دوستي بکار مي‌برد، بيل کلينتون، رئيس جمهور پيشين آمريکا بود. در دوران جانشين او بوش اين مفهوم به‌نوعي عادي و پرکاربرد شد. در اين دوران اين مفهوم به‌معناي تغيير حکومت به‌کار مي‌رفت که سقوط صدام حسين در عراق و تغيير رژيم از مصداق‌هاي آن بود.

 

مفهوم سياسی تغيير رژيم

در اين فاصله علوم سياسي نيز به عبارت "تغيير رژيم" مي‌پردازد. استفن کينزر، يکي از معروف‌ترين روزنامه‌نگاران آمريکايي در سال ۲۰۰۶ يک تک‌نگاري با عنوان "قرن تغيير رژيم از سوي آمريکا" منتشر کرد. اين روزنامه‌نگار برجسته پس از سقوط ديوار برلين دفتر روزنامه‌ي نيويورک تايمز را در برلين اداره کرده و در سال ۲۰۰۲ نيز برنده‌ي جايزه‌ي پوليتسر شده است. کتاب وي تاريخچه‌ي براندازي‌هاي آمريکا را از حکومت هاوايي در سال ۱۸۹۳ تا جنگ عراق در سال ۲۰۰۳ بررسي مي‌کند. نويسنده در اين کتاب ميان شکل‌هاي تغيير رژيم تفکيک قائل مي‌شود.

 

در نخستين مرحله که "امپرياليستي" ناميده مي‌شود، ايالات متحده رژيم‌هاي مزاحم را، براي نمونه در نيکاراگوا يا هندوراس، به طرزي آشکار سرنگون مي‌کند. در مرحله‌ي دوم، پس از سال ۱۹۴۵ سرنگوني حکومت‌هاي مزاحم و نامطلوب مانند ايران، گواتمالا، ويتنام جنوبي و شيلي با عمليات مخفيانه در دستور کار قرار مي‌گيرد. مرحله‌ي سوم با فروپاشي شوروي و پايان جنگ سرد آغاز مي‌شود. در اين مرحله ايالات متحده - مانند حمله به عراق و افغانستان - به روش گذشته‌ي خود، يعني براندازي مستقيم و حتا به‌کارگيري واحدهاي نظامي بزرگ روي مي‌آورد.

 

در حال حاضر يکي از پژوهش‌هاي اساسي کينزر درباره‌ي سقوط دولت مصدق در سال ۱۹۵۳ (کودتاي ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲) به‌زبان آلماني منتشر شده است. اين کتاب منبعي کارآمد درباره‌ي وضع ايران در نيمه‌ي دوم قرن بيستم است که نمي‌توان از آن چشم پوشيد. سقوط حکومت شاه و برآمدن جمهوري اسلامي از بطن جامعه‌ي ايران و پيامدهاي مخرب آن براي سياست بين‌المللي از موضوع‌هاي اين کتاب است. نويسنده به تفصيل و دقت توضيح مي‌دهد که مأموران انگليسي و آمريکايي چگونه کودتاي سرنگوني مصدق را در ايران برنامه‌ريزي و اجرا کردند. او ثابت مي‌کند که اين امر تنها به دستور دولت آيزنهاور، رئيس جمهور وقت آمريکا و وينستون چرچيل، نخست وزير انگليس، قابل اجرا بوده است. البته هري ترومن و اتلي، مقام‌هاي پيش از اين دو تن، از کاربرد چنين روش‌هايي براي تغيير حکومت کشورهاي ديگر خودداري مي‌کردند.

 

دليل تغيير قدرت به‌شيو‌ه‌ خشونت‌آميز در ايران ملي شدن صنعت نفت از سوي دولت مصدق بود. به‌خصوص دولت انگليس نمي‌توانست از نفت کشوري که دومين ذخاير نفتي جهان را در اختيار داشت، چشم‌پوشي کند. در آن سال‌ها نزديک به ۹۰ درصد نفت مورد استفاده‌ي اروپا از پالايشگاه بزرگ آبادان تأمين مي‌شد.

 

انگليس بايد براي تضمين ادامه‌یِ دستيابي به اين منبع بزرگ نفت، دولت دموکراتيک نخست وزير وقت، محمد مصدق را کنار مي‌زد تا فردی مانند محمدرضا شاه قدرت تام دخالت در امور را داشته باشد. کودتای برنامه‌ريزی شده عليه مصدق "عمليات آژاکس" نام داشت که کيميت روزولت، مأمور سازمان جاسوسی آمريکا، سی.آي.اِی آن را مدريت مي‌کرد. او مهره‌ي کليدی تمام عمليات بود. عمليات آژاکس چهار مرحله‌داشت که براي مدت کوتاهي با وقفه روبرو شد، اما سرانجام به نتيجه رسيد.

 

اين ۴ مرحله عبارت بودند از: ۱. جنگ تبليغاتي عليه مصدق ۲. تحويل حکم برکناري به مصدق، نخست وزير وقت از سوي افسران وفادار به محمدرضا شاه ۳. بسيج تظاهرات‌کنندگان مخالف دموکراسي ۴. انتصاب سرلشگر زاهدي به مقام نخست وزيري از سوي محمدرضا شاه. براي گرم کردن بازار تظاهرات و برانگيختن نخبگان آن روز ايران و نيروهاي مردد نظامي آمريکا مبالغ هنگفتي رشوه در اين ماجرا هزينه کرد.

 

مصدق مرد سال ۱۹۵۱

قرباني اين کودتا بدون شک محمد مصدق و دولت دموکراتيک و نوپاي او بود. او طرفدار دموکراسي پارلماني و نفي خشونت بود. آبراهام لينکلن را مي‌ستود و در ايالات متحده زندگي کرده بود. برخلاف انتظار او در سال ۱۹۵۱ "مرد سال مجله‌ي تايم" شناخته شد. مصدق نماينده‌ی ِتمام عيار فرهنگ ميهمان‌دوستی و آداب معاشرت ايرانيان بود. اما پايبندی به اصول جامعه‌ی ِ مدنی باعث سرنگونی او شد.

 

مخالفان مصدق از ويژگي‌هاي شخصيتي او سو استفاده کردند و از او ايراد گرفتند که در وضعيت اضطراری به خشونت متوسل نشده است. البته او از کودتا جان سالم به‌در برد، اما گرفتار انزوای ِسياسی شد. او در يک محاکمه‌ی نمايشي به ۳ سال حبس محکوم شد و تا پايان عمر خود در سال ۱۹۶۷ در حبس خانگي به‌سر برد.

هری ترومن رئيس جمهور سابق آمريکا در زمان خود هشدار داده بود که کاربرد راه‌حل خشونت‌آميز در مسأله‌ي ايران فاجعه‌ای برای جهان آزاد به‌دنبال خواهد داشت. ربع قرن ديکتاتوری شاه سابق ايران و پس از آن برآمدن رژيمي اسلامی گفته‌های ترومن را به‌خوبی تأييد کرد.

 

اگر امروز جهان غرب مأيوسانه در پي راه‌حلي برای رويارویی با محمود احمدی‌نژاد، منکر هولوکاوست، مي‌گردد تا تهديد عليه اسرائيل را کاهش دهد، بخشي از بهایی را مي‌پردازد که کودتای سی.آی.اِی به‌بار آورده است.

 

 

 

 

 

 

 



 

© Copyright 2007-2018 Political Articles. All rights reserved