قسمتی از نامة منتشرنشدة احمدی نژاد دربارة انتخابات مجلس هشتم

م. خزری

 

پليتيكال آرتيكلز

 

(آنچه در زیر می آید بخشی از یک ورق پاره شده به خط دکتر محمود است که اتفاقی پیدا شده است. مقصد نامه مشخص نگردیده و احتیاج به کارشناسی عوامل متخصص دارد.)

 

با سلام مجدد

از اینکه مصدع اوقات شریف می شوم بی نهایت دچار پشیمانی و ندامت و خجالت هستم. ولی چه می توان کرد؟ من که نمی دانم. آیا باید از گرفتن وقت دیگران پرهیز نمود تا آنها در آرامش و آسایش ابدی به سر برند؟ اینکه می شود قبرستان.  آیا باید مدام مزاحم آنها شد تا احساس پوچی نکنند؟ این که می شود دارالمجانین. دارالمجانین؟ گفتم دارالمجانین یاد کتاب افیون شیوا ارسطویی افتادم. اندکی هم یاد اسداله بادامچیان! چرا؟ نمی دانم. البته شیوا ارسطویی که مجنون است اما اسداله چه؟ نمی دانم. پس این وسط جمالزادة مرحوم چرا یادم آمده؟ این را هم نمی دانم. پای هدایت هم در میان است. بهتر است اصلاً فکر دارالمجانین را نکنیم. پس به چه فکر کنیم؟ به خودِ فکر. هر چیزی به خودش فکر کند کم کم می فهمد که چیست و وقتی این را فهمید دیگر هبوط می کند. اما به کجا؟ خوب اینکه در کتاب مقدس معلوم شده: به زمین. کدام زمین؟ لابد زمین فوتبال. نه. زمین داریم تا زمین. اگر به زمین ما بیفتد با پا آن را به زمین حریف می اندازیم و بعد منتظر می شویم تا حریف دچار سردرگمی شود و به خودش گل بزند. این گل را پای ما می نویسند و ما پیروز میدان می شویم و سر از پا نمی شناسیم. اما اگر جای دیگری بیفتد ادعا می کنیم که ما آن را آن جا انداخته ایم و باید به ما عودت داده شود. اگر دادند که هیچ و اگر ندادند باید از طرق دیگر اقدام کنیم.

بگذریم. برای چه بگذریم؟ اصلاً نمی گذریم. سفت ایستاده ایم تا حقمان را بگیریم و برویم پی کارمان. کار؟ کدام کار؟ اصلاً کار کجا بود آقا؟ من وقتی بچه بودم بیشتر کار می کردم تا حالا. الآن که نمی شود کار کرد. هر کاری که می کنی باز هم کم است. توقعات بالا رفته و نمی شود تنهایی کار کرد. باید کمک گرفت. اما از که؟ از هیچ کس. چون همه می خواهند کار را به نفع خودشان و به اسم خودشان تمام کنند. پس تنهایی بهتر می شود کار کرد. اما کدام کار؟ اصلاً کو کار؟

به هر حال – جملة معترضه: کدام حال؟ ما که حالی نداریم. پایان جملة معترضه- قصد این حقیر – خودت حقیری. مگه من به تو فحش دادم که فحش می دی؟ - از این نامه نگاری (نگاری در افواه عامة مردم لفظی موهن است که بیشتر معتادان از آن استفاده می کنند) طرح مسائل و موضوعاتی بود در باب نمایندگان آیندة ما در مجلس آینده. نمی دانم چرا هر وقت اسم مجلس را می شنوم یاد لیاخوف می افتم که مردانگی زیادی داشت و مخصوصاً سبیل بلند او نشانة شجاعت و هوش و هالة نور قوی او بود. در مجلس آینده – باز هم جملة معترضه: کدام آینده؟ من کی گفتم آینده؟ این را مطبوعات اجنبی به من نسبت دادند. پایان جملة معترضه- اگر کرسی ها در اختیار اجانب قرار گیرد معلوم نیست چه شود. چرا معلوم نیست؟ کی گفته معلوم نیست؟ از همین حالا و حتی از همین فردا معلوم است که چه می شود. اجانب شروع می کنند کارهای ما را خراب کردن. کار؟ کدام کار؟ ما که کاری نداریم. ........................ ما را زیر سؤال می برند......... چی؟ محال ممکن است ما زیر جایی برویم. ما همیشه روی و فوق چیزها هستیم................. نمی....

 

 

(خوانندگان محترم و محترمه، از اینجای نامه به بعد پاره شده و معلوم نیست منظور نویسنده چه بوده و چه نتیجه گیری کرده است.)

 

منبع:

www.political-articles.com

 

 

 

 

 

 

 



 

© Copyright 2007-2018 Political Articles. All rights reserved