دلارهای نفتی احمدی نژاد و مجلس هشتم

 4 بهمن 1386

 کوروش برزگران

kooroshbarzergar@political-articles.com

شعاری که احمدی نژاد برای رأی آوردن در انتخابات ریاست جمهوری نهم سر داد و بعد ابلهانه آن را انکار کرد عملی شده است. رویدادهایی که در اقتصاد ایران اکنون شاهد هستیم دلیل متقنی بر این ادعایند. بنا بر آمار بانک مرکزی، نرخ تورم در سال 86 تا 18 درصد رسیده و منابع غیررسمی از رقم بیست وچهاردرصد هم سخن می­گویند. از طرف دیگر سخن از حجم بسیار بالای نقدینگی در کشور می­رود که برای آن دو منشأ می توان در نظر گرفت: پول کثیف (درآمدهای ناشی از تجارت اسلحه، فحشا، و مواد مخدر که از سراسر جهان به به سمت کشورهایی که فاقد سیستم­های نظارتی قوی برای شناسایی منشأ سرمایه هستند حرکت می کند و از جمله ایران که بهشت پولشویی است)، و دلارهای نفتی (با توجه به افزایش قیمت نفت در سال گذشته میلادی). در بیانی خلاصه و ساده، رابطة پول کثیف و دلار نفتی بدین گونه است: هنگامی که حجم بالای پول کثیف وارد سیستم اقتصاد کشور می شود به دنبال زمینه هایی برای سرمایه گذاری می گردد تا در سریعترین زمان قابل بازیافت باشد و اگر سودآوری نداشته باشد از میزان اولیه آن کم نگردد. از آنجا که ایران دارای اقتصاد تولیدمحور نیست، این سرمایه که حجم آن بسیار بالاست، به بخش های خدماتی و دلالی می خزد که کلیت اقتصاد این کشور را در بر گرفته است. بخش خدماتی نیز تا اندازه ای توان پذیرش این سرمایه را دارد و بدین ترتیب بیشتر حجم پول کثیف وارد شده به اقتصاد ایران به سمت دلالی می رود و هر کالایی را بتوان به طریق واسطه گری خرید و فروش کرد هدف می گیرد. در این چشم انداز قابل فهم است که چرا ناگهان قیمت کالایی مانند زعفران تا شش برابر افزایش می یابد یا آهن و سیمان در کشور با سرعتی تعجب برانگیز، حتی برای دست اندرکاران بازار، تا این حد ارزش افزوده پیدا می کند و یا سکه طلا و... و بخصوص مستغلات.

این پول کثیف وقتی شسته و بر مقدار آن افزوده شد از سیستم اقتصاد ایران خارج می شود در حالی که تورم ناشی از آن نه تنها فروکش نمی کند بلکه زمینه ساز دفرماسیون اقتصادی نیز می گردد. دفرماسیون اقتصادی وضعیتی است که در آن اقتصاد دچار رشد نامتوازن می شود در حالی که ابزارهای این رشد را در اختیار ندارد و یا توان پذیرش رشد را اساساً دارا نیست. حاصل این دفرماسیون اقتصادی در ایران دو چیز است: گرانی غیرقابل کنترل، و افزایش شدید نیاز به پول. این دو حاصل، تشدیدکننده هم هستند. بنابراین دولت در مقابل فقدان پول کثیف به علاوة سود آن که از پول موجود در جامعه است، ناچار می شود پول بیشتری به جامعه تزریق کند که در اقتصاد ایران منشائی ندارد جز دلارهای نفتی بی صاحب.

از همین جاست که گفتم احمدی نژاد موفق به عملی کردن شعار انتخاباتی اش شده است! دلارهای نفتی تزریق شده به جامعه، در قالب کمک های مختلف به اقشار مختلف یا افزایش حقوق یا ارائه کالاهای اساسی با سوبسیدهای نامعقول یا واردات بی رویه انواع کالاهای مورد نیاز و... انواع وام های کوچک و بزرگ و امثال آن صورت می گیرد. اما این روند به ایجاد توازن نه تنها کمک نمی کند بلکه بر شدت دفرماسیون می افزاید. زیرا اولاً پولشویی عملی مستمر است و ثانیاً تورم غیرقابل حذف. در نتیجه این دور تکرار پذیر می شود و دائماً دولت مجبور است پول در بیاورد تا به حلق جامعه بحران زده بریزد. شاید بیراه نباشد اگر بگوییم فروکش کردن تهدیدات نظامی آمریکا علیه ایران بخشاً ناشی از فشار و فعالیت لابیهای اقتصادی که قطعاً در تجارتهای اسلحه و فحشا و مواد مخدر و درآمد فوق العاده زیاد آن سهم دارند مؤثر بوده اند.

با این همه، ان کس که به شدت متضرر این ماجراست مردم بیچاره ایران هستند که از یک سو باید روز به روز شرایط اقتصادی سخت تری را تحمل کنند و در عین حال ذخایر گرانبهای خود را بابت هیچ و پوچ از دست بدهند تا روزی که چندان هم دیر نخواهد بود به فلاکت و ادبار دچار شوند، روزی که دیگر نه نفت دارند و نه اقتصاد نفتی. مفهوم شعار انتخاباتی محمود احمدی نژاد چیزی نبود جز فریب و خیانت. این مردم و این جامعه نیازمند و معطل قرار گرفتن پول نفت بر سفره خود نبودند بلکه این کلان سرمایه داران جهانی هستند که چنین می خواهند. پول نفتی که بر سفره بیاید باید برای تهیة نان و مسکن و دیگر مایحتاجی که هر روز گرانتر می شوند هزینه گردند و این یعنی پرداخت بیشتر برای زنده ماندن. سیاست دولت و حکومت کنونی تنها به این انجامیده است که هزینه زنده ماندن را برای مردم بسیار بالا برده و احتمالاً در آینده­ای بسیار نزدیک و بلکه از هم اکنون موجی از فلاکت عمومی در ایران فراگیر خواهد شد و لابد کسی آن را متوجه نخواهد شد چون همه محو هالة نور احمدی نژاد هستند!!

اما اینها چه ارتباطی با انتخابات مجلس هشتم دارند؟ ظاهراً هیچ. اما در عمل چو نیک بنگری همه چیز عیان بینی! در حالی که عمر مجلس هفتم رو به پایان دارد و مردم دریافته اند که از این جماعت آبی گرم نمی شود و همه شان سر و ته یک کرباسند، ناگهان دولت مهرورز و مجلس اصولگرا رو در روی هم افتاده اند و برای هم خط و نشان می کشند. کس نیست که رسوایی این بازی بچگانه را درنیابد. همین مجلسیان و دولتیان که یکی امروز خود را متولی امر خطیر پاسداری از رأی و اعتماد مردم می داند و آن یکی خود را متولی اجرای بیش از صد مسئولیتی که قانون بر عهده اش گذاشته معرفی می کند، تا پیش از کسب قدرت نه رئیس جمهور را کاره ای می دانستند (تا آنجا که خاتمی ناتوان و عاجز مجبور شد اعتراف کند که یک تدارکاتچی بیش نیست) و نه مجلس را چیزی بیشتر از یک محفل خودمانی گپ و چای و البته رانت. روشن است که اکنون این لگدپرانی ها به همدیگر تنها برای برگزاری «پرشور» انتخابات، آن هم از نوع جنتی است! همان جنتی که شورای نگهبانش تا کنون اگر اشتباه نکنم لایحة مبارزه با پولشویی را سه بار به مجلس عودت داده تا در آن اصلاحاتی به عمل آید!!

قرار است که مردم باز هم به کسانی رأی دهند که همچون چهار سال پیش زمینه را برای ریاست جمهوری فردی مشعشع همچون احمدی نژاد مهیا کنند. این فرد مشعشع – که فعلاً احمدی نژاد است – قرار است خواسته یا ناخواسته، از روی میل یا به اجبار، منافع انواع مافیا – از مافیای نفت گرفته تا مافیای خودرو و مافیای زعفران و مافیای آهن و مافیای سیمان و مافیای مسکن و ... - را تأمین نماید؛ چنان که تا کنون تأمین کرده است. حال باید نشست و دید که این ملت به خواب رفته یا هیپنوتیزم شده یا وامانده یا نمی دانم به چه بلایی گرفتار شده می خواهد چه کند. آیا باز هم دست غیب از آستین بیرون می آید و کسی مثل خزعلی خوابنما می شود که فهرست نمایندگان را از دست امام زمان گرفته و انتخاب شوندگان (!) همانهایی هستند که مطلوب آن امام ناپیدایند؟ یا اتفاقی دیگر و معرکه ای دگر؟   

 

 

 

 

 

 

 



 

© Copyright 2007-2018 Political Articles. All rights reserved