جنگ با ايران و نقشه خاورميانه جديد

 

منبع: سايت عبدالله شهبازي

 

1- من هنوز تحليل مندرج در يادداشت مورخ 12 ارديبهشت 1385 [1] خود را معتبر مي‌دانم و برآنم که کانون‌هاي هدايت کننده دولت جرج بوش، يعني «نئوکان‌ها» (نومحافظه‌کاران صهيونيست حاکم بر ايالات متحده آمريکا) و شرکاي بريتانيايي آن‌ها، به شدت در تکاپوي تحميل جنگي جديد و بزرگ بر منطقه خاورميانه هستند و آماج اين جنگ ايران است.

از زمان انتشار تحليل فوق تحولات جديدي رخ داده که آن را مستندتر و جدّي‌تر مي‌کند. براي آشنايي با چند نمونه از جديدترين موارد، بنگريد به مصاحبه فيلنت لورت و هيلاري من، مديران پيشين دستگاه شوراي امنيت ملّي آمريکا در دولت جرج بوش، با مجله اسکواير.[2] (گزارشي از مصاحبه فوق به فارسي در اين آدرس [3] در دسترس است)؛ و اظهارات ملکه اليزابت دوّم در مجلس لردها عليه ايران؛ که چارچوب سياست دولت بريتانيا را در سال آتي تعيين مي‌کند.[4] آن تحليل‌گران ايراني که سخنان فوق را به جدّ نگرفتند، جايگاه درجه اوّل نهاد سلطنت بريتانيا در ساختار اليگارشي جهاني را نمي‌شناسند و از پيوندهاي ديرين و عميق آن با صهيونيست‌ها و ابعاد عظيم سرمايه‌گذاري‌هاي آن در کمپاني‌هاي بزرگ تسليحاتي ايالات متحده آمريکا و بريتانيا مطلع نيستند. بايد بياد داشته باشيم که برخلاف ساختار سياسي ايالات متحده آمريکا، که اعلان جنگ را منوط به مجوز کنگره (مجلس نمايندگان و مجلس سنا) مي‌کند، در بريتانيا ملکه (پادشاه) مي‌تواند شخصاً و بدون موافقت مجلسين اعلان جنگ کند. به عنوان نمونه، در جنگ جهاني دولت، روزولت (رئيس‌جمهور ايالات متحده آمريکا) براي اعلان جنگ با ژاپن مجبور به کسب مجوز از کنگره شد ولي جرج ششم (پادشاه بريتانيا) رأساً اعلان جنگ کرد.

اين تلاش جنگ‌افروزانه به‌رغم تمايل و خواست افکار عمومي و بخش قابل توجهي از نهادهاي کارشناسي دولتي و کانون‌هاي سياسي و اعضاي کنگره آمريکا، هم از حزب دمکرات هم از حزب جمهوري‌خواه، است. براي نمونه، بنگريد به سخنان دکتر ران پل نماينده حزب حاکم جمهوري‌خواه از ايالت تکزاس.[5]

2- تحليل من داراي دو بنيان نظري است:

يک: عدم وقوع جنگ جديد به معني افول تنش‌هاي جاري در خاورميانه و به تبع آن خروج تدريجي نيروهاي نظامي ايالات متحده و بريتانيا از عراق و منطقه است. اين بدان معناست که «پروژه جنگ با تروريسم» به پايان خود رسيده و پيمانکاران نظامي و کانون‌هاي ذينفع در نظامي‌گري بايد راهي جديد براي تأمين درآمدهاي ميليارد دلاري، که از بودجه دولت ايالات متحده تأمين مي‌شود، بيابند. اين کانون‌ها پروژه فوق را نه در پايان بلکه در آغاز راه مي‌دانند و هنوز سوداهاي دور و دراز در سر دارند.

«مجتمع نظامي- صنعتي»، همان شبکه گسترده‌اي که ژنرال آيزنهاور در سخنراني توديع خود (17 ژانويه 1961) درباره خطر سيطره آن بر دولت ايالات متحده هشدار داد،[6] از شعبده 11 سپتامبر 2001 تا به امروز، در پرتو «پروژه جنگ با تروريسم» بودجه نظامي آشکار و پنهان دولت ايالات متحده آمريکا را به ارقامي فراتر از اوج «جنگ سرد» و دوران سيطره ريگانيسم رسانيده است.[7] پايان پروژه «جنگ با تروريسم» يعني پايان پيمان‌هاي عظيم تسليحاتي و اين تحولي است که کانون‌هاي پس‌پرده حکومت‌هاي ايالات متحده آمريکا و بريتانيا و سخنگويان سياسي آن‌ها، يعني نئوکان‌ها، مي‌کوشند بهر طريق مانع آن شوند.

دو: امپرياليسم انگلوساکسون (ايالات متحده آمريکا و بريتانيا) و شرکاي صهيونيست آن خود را در موضع پيروزمند سال‌هاي پس از پايان جنگ اوّل جهاني مي‌دانند؛ زماني که طي آن نقشه سياسي خاورميانه جديد را بر ويرانه‌هاي عثماني مغلوب بنا کردند. هم‌اکنون نيز همان کانون‌ها طرح بناي خاورميانه جديد را در دستور کار خود دارند.

در نقشه خاورميانه جديد، برخلاف گذشته، به دولت‌هاي بزرگ و قدرتمند حافظ منافع امپرياليسم غرب در منطقه خليج فارس، مانند حکومت پهلوي، نياز نيست بلکه منطقه بايد به دولت‌هاي کوچک، بر مبناي تقسيمات قومي، تقسيم شود. تجربه تلخ حکومت‌هاي پهلوي و صدام نشان داده که دولت‌هاي بزرگ نمي‌توانند ژاندارم‌هاي خوبي براي امپرياليسم در منطقه باشند. در خاورميانه جديد حضور مستقيم نظامي ايالات متحده آمريکا و بريتانيا از جايگاه تعيين‌کننده برخوردار است.

مهم‌ترين عاملي که سلطه مستقيم نظامي آمريکا و بريتانيا بر منطقه خليج فارس را الزام‌آور مي‌کند، مسئله انرژي است. مخازن نفت جهان طي سال‌هايي نه چندان دور، حتي در قاره آمريکا، به پايان خواهد رسيد و انرژي جهان به‌طور عمده بر گاز متکي خواهد شد. خليج فارس مخزن اصلي گاز جهان است و امپرياليسم انگلوساکسون نمي‌تواند اجازه دهد کشوري چون ايران بر بزرگ‌ترين مخزن بالفعل گاز جهان تسلط داشته باشد و از اين طريق قدرتي چون چين بتواند، بدون نياز به پيوند با آمريکا، به اين منبع انرژي وصل باشد. چين با دستيابي به ذخيره گاز ايران مي‌تواند به عنوان ابرقدرت اقتصادي برتر در هزاره سوّم ميلادي سر برکشد.

3- آن‌چه گفته شد، انگيزه‌هاي واقعي تلاش‌هاي جنگ‌افروزان عليه ايران را روشن مي‌کند. در اين کارزار، فعاليت‌هاي ايران براي دستيابي به انرژِي هسته‌اي بهانه‌اي بيش نيست. اگر ايران، حتي همين امروز، تمامي خواست‌هاي دولت بوش را بپذيرد و کليه فعاليت‌هاي خود را در زمينه انرژي هسته‌اي تعطيل کند، جنگ‌افروزان بهانه‌اي جديد خواهند جست. آنان داراي نقشه معيني براي آينده منطقه خاورميانه هستند و در تکاپوي تحقق آن؛ و از سوي ديگر «پروژه جنگ با تروريسم» را به عنوان جايگزين «پروژه جنگ سرد» آغاز کرده‌اند تا از اين طريق اقتصاد مبتني بر نظامي‌گري را تغذيه کنند. اين پروژه، به هر قيمت، بايد تداوم يابد.

بنابراين، عملکرد کساني که سياست دولت احمدي‌نژاد در زمينه انرژي هسته‌اي را علت مواضع خصمانه و جنگ‌افروزانه عليه ايران جلوه مي‌دهند، يا ساده‌انديشانه است يا مغرضانه. اگر به جاي احمدي‌نژاد هر کس ديگر در رأس دولت ايران جاي داشت، رفسنجاني يا خاتمي، بهانه‌جويي براي جنگ با ايران به همين شدت در جريان بود. امپرياليسم انگلوساکسون و شرکاي صهيونيست آن، و زرسالاران ذينفع در نظامي‌گري، براي تحقق نقشه‌ها و نيل به مطامع خود به هيچ کس و هيچ چيز رحم نمي‌کند. کساني که جنگ‌هاي اوّل و دوّم جهاني را، با تمامي مصائب عظيم آن، بر بشريت تحميل کردند، اينک از «جنگ جهاني سوّم» سخن مي‌گويند. آنان در اين ميان حتي حکومتي همبسته با غرب چون آل سعود را نيز متلاشي خواهند کرد زيرا نگران گسترش نفوذ «لابي عربي- اسلامي» در ايالات متحده آمريکا، به‌ويژه در حوزه‌هاي دانشگاهي و مالي، هستند که در دهه اخير به عنوان رقيبي در برابر «لابي يهودي- صهيونيستي» سربرکشيده است. گواه اين مدعا مواضع نومحافظه‌کاران متنفذي چون دانيل پايپز [8] است. کساني که حتي حکومتي چون آل‌سعود را برنمي‌تابند چگونه مي‌توانند جمهوري اسلامي ايران را تحمل کنند؟

4- امپرياليسم انگلوساکسون، زرسالاران صهيونيست و مجتمع نظامي- صنعتي با حدت و شدت در پي تحقق نقشه‌هاي شوم خويش‌اند که تحميل جنگ بزرگ به ايران و منطقه خليج فارس در مرکز آن جاي دارد. آيا اين بدان معناست که آنان «قادر مطلق‌»اند و هر چه بخواهند همان خواهد شد؟ چنين نيست. تاريخ سرشار از تحولات غيرقابل پيش‌بيني و چرخش‌هاي بنيادين است که سير حوادث را به سمت و سويي خلاف آن‌چه زورمندان خواسته‌اند، و عقلا پيش‌بيني کرده‌اند، کشانيده است.

 

 

 

 

 

 

 



 

© Copyright 2007-2018 Political Articles. All rights reserved