رای عدم اعتماد مردم آمریکا به بوش و اپوزیسیون ایرانی طرفدار گرفتن کمک های خارجی

پنجشنبه، 9 آذر 1385

[به نقل از سایت دنیای ما]

نظام سیاسی آمریکا به گونه ای عمل می نماید که برای مقابله با بحران هایی که با آن روبرو می شود، رهبری به صورت default به حزب دیگر منتقل می شود.**تغییر در « سیاست خارجی» در این کشور محتاج عامل پراهمیتی چون رشد «چند جانبه گرایی» خواهد بود.

دنیای ما

رای عدم اعتماد مردم آمریکا به بوش و اپوزیسیون ایرانی طرفدار او

با پیروزی حزب دمکرات آمریکا در انتخابات میان دوره ای این کشور و بدست آوردن اکثریت در مجلس نمایندگان و آرای برابر در سنا، شاهد تغییراتی در ترکیب این مجالس خواهیم بود.

بدون تردید انتخابات آمریکا موجب تغییراتی در زمینه های مشخصی از سیاست داخلی در این کشور خواهد شد، که آن زمینه ها در اینجا مورد بحث ما نمی باشند. در عرصه سیاست خارجی، اما می توان چنین پیش بینی نمود که با توجه به بستر نارضایتی های بیشمار مردم آمریکا از نتایج حاصله در عراق، بخش هایی از سیاست خارجی آمریکا برای مدتی ، «عدول» از سیاست های بسیار تند روانه و محافظه کارانه نئوکان ها را در بر خواهد داشت که از جمله این روش ها، یکی هم «حمله پیشگیرانه» و توسل به نیروی نظامی و زور برای تغییر رژیم در کشورهای گردنکش خواهد بود که در سال های اخیر با شدت از سوی نومحافظه کاران آمریکایی دنبال می شد. در عین حال این موضوع نباید موجب پیدایش خوش بینی اغراق آمیزی گردد که «عدول» ذکر شده، موجب تغییرات اساسی در سمت و سوی اصلی سیاست خارجی آمریکا در جهان و به ویژه در منطقه خاورمیانه خواهد بود.

«حمله پیشگیرانه» و سیاست هایی از این دست، ناشی از دکترین غالبی در زمینه سیاست خارجی آمریکا است که آن را سیاست «یک جانبه گرایی» ( unilaterlism) می نامند. این دکترین، با حفظ درجاتی، دکترین غالب بر تفکر کلیت هئیت حاکمه آمریکا، دمکرات ها و جمهوریخواهان می باشد. از اینرو، تغییر در سیاست های کلی (خارجی) در این کشور محتاج عامل پراهمیتی چون رشد «چند جانبه گرایی» خواهد بود که در آن صورت می بایستی به تقویت نقش مستقل سازمان ملل و دیگر نهادهای بین المللی در حل بحران های جهانی بیانجامد. این ضرورتی است که جنگ عراق، آنرا به اثبات رساند.

تا آنجا که به عراق مربوط می شود، نتایج انتخابات آمریکا، معلول مجموعه ای از علت هاست. بی تردید، این «معلول» در آینده ، خود می تواند به علت تبدیل شده و در مسیر تحولات تاثیر بگذارد، اما نباید از نظر دور داشت آن علت هایی که در درجه اول موجب این تغییر شده اند، هنوز به تاثیرگذاری خود ادامه می دهند و خوش باورانه خواهد بود اگر هر برنامه و یا گزینه محتمل را بدون توجه به این عوامل هنوز فعال و تنها بر تکیه به یکی از معلول های حاصل از آنها بررسی کنیم.

از علل اصلی، می توان بر مبارزه مقاومت در عراق، فعالیت جنبش صلح و ضد جنگ و بشریت مترقی که رویهمرفته هزینه های مالی، انسانی، دیپلماتیک و اخلاقی را برای متجاوزین بیشتر از آستانه تحمل آنها بالا برده است، انگشت گذارد.

فراموش نکنیم نزدیک به چهار سال پیش، کنگره آمریکا، جمهوریخواهان و دمکرات ها، متحدا به لایحه حمله به عراق رای مثبت دادند. در آن زمان بیش از 80 درصد افکار عمومی آمریکا، تحت تاثیر تبلیغات رسانه های انحصاری در آن کشور، باور داشتند که صدام حسین دارای سلاح های کشتار جمعی است و از دخالت برای از بین بردن آن سلاح ها حمایت می کردند. در عرض این مدت چه اتفاقی افتاده است؟ آیا بغیر از اینست که مقاومت جانانه مردم عراق، نقشه های دولت آمریکا را نقش بر آب کرده است و بحران عمیقی در زمینه سیاسی این جامعه پدید آورده است؟

باید توجه داشت که نظام سیاسی آمریکا به گونه ای عمل می نماید که برای مقابله با بحران هایی که با آن روبرو می شود، رهبری به صورت default به حزب دیگر منتقل می شود. جنگ ویتنام را جان اف کندی (دموکرات) شروع کرد، معاونش جانسون آن را بسط داد و در حالیکه کشتار در جنگ فزونی می گرفت، مردم آمریکا به نیکسون (جمهوریخواه) رای دادند، به این امید که خطاها را تصحیح نموده و آن را پایان دهد. اما بر عکس، جنگ دامنه وسیعتری یافت و از محدوده ویتنام بیرون رفته و به لائوس و کامبوج گسترش یافت و در نهایت با نیروی مقاومت مردم ویتنام، آمریکا مجبور شد که جنگ را بدون کسب پیروزی پایان دهد و سربازان را به خانه بازگرداند.

در این شرایط هم آنچه که از نتایج «مقاومت مردم عراق» بدست آمده این بوده است که وضعیت نیروهای اشغالگر در عراق هر روز ار روز پیش بغرنج تر گشته است. یک هفته پس ازحمله اشغالگران آمریکایی و انگلیسی به عراق، تونی بلر نخست وزیر بریتانیا در دفاع از این حمله اظهار داشت که:" ما میوه حمله به عراق را در ایران و سوریه خواهیم چید." اما واقعیت های دردناک عراق ، گزینه نظامی را که آنها بدان دلبسته بودند را به گوشه ای راند و بنظر کارگیری سیاستی را فرا روی آنها قرار داد که اهدافی را که از طریق حمله نظامی قادر به پیشبرد آن نبودند، اکنون از طریق دیپلماسی به ثمر برسانند.

در انتها لازم به تذکر است که زمانیکه آمریکا به عراق حمله کرد، اپوزیسیون و فعالین سیاسی ایرانی به دو گروه تقسیم شدند. گروهی که به این امید دل بسته بودند که با تکرار سناریوی عراق در ایران و با زور سر نیزه سربازان آمریکایی ارزش های «حقوق بشری» و لیبرال خود را در ایران برقرار کنند. و در سوی دیگر گروهی از آزادیخواهان میهن دوستی قرار داشتند که در مبارزه خود برای کسب آزادی و دمکراسی در ایران هیچگاه حاضر نشدند فکر همدستی یا همسویی با آمریکا را به خود راه بدهند و یا موضع تزلزل پذیری در برابر سیاست تجاوزکارانه آمریکا در منطقه در پیش گیرند. در واقع، رای مردم آمریکا در طرد سیاست جنگ طلبانه بوش ، رای عدم اعتماد بخشی از بشریت صلحدوست به رهبران آمریکا و آن دسته فعالین ایرانی است که چشم امید به پیروزی سیاست های بوش در عراق بسته بودند.

رای مردم آمریکا در عین حال رای اعتماد به سیاست همهء نیروهای صلح دوستی است که از آغاز به وضوح با سیاست بوش مخالفت کرده و در برابر آن ایستاده بودند.

دنیای ما


 

 

 



 

© Copyright 2007-2018 Political Articles. All rights reserved